شهید دیده‌بان؛ روایت عاشقانه‌ای که در زاگرس جاودانه شد

بخش خبر خوان امروز؛ ایرنا

یاسوج – ایرنا – کارشناس حقوقی اداره کل محیط زیست کهگیلویه و بویراحمد با اشاره به شهادت هدایت‌الله دیده‌بان ، محیط‌بان نمونه کشوری در سوگنامه‌ای پرشور، این شهید را «تندیس ایثار» و «دیده‌بان امنیت زاگرس» خواند و گفت: طی ۱۰ سال اخیر هفت نفر از محیط‌بانان این استان در درگیری با شکاچیان غیرمجاز با اصابت مستقیم گلوله زخمی شدند.

شهید دیده‌بان؛ روایت عاشقانه‌ای که در زاگرس جاودانه شد

مصطفی بسطامی‌جو روز شنبه در گفت و گو با ایرنا با اشاره به اینکه در سالیان گذشته تعدادی از محیط‌بانان استان کهگیلویه و بویراحمد در هنگام انجام ماموریت و درگیری با متخلفین شکار با اصالت مستقیم گلوله زخمی شدند اظهار داشت: شاخص‌ترین فرد که در این راه شهید شد زنده‌یاد شهید هدایت‌اله دیده‌بان محیط‌بان نمونه کشوری بود.

وی تعداد محیط‌بانان درگیر و زخمی‌شده طی ۱۰ سال اخیر با شکارچیان غیرمجاز را ۱۵ نفر اعلام کرد و گفت: از این تعداد هفت نفر با اصابت مستقیم گلوله زخمی و مابقی با سلاح سرد یا درگیری مستقیم زخمی شدند.

بسطامی‌جو یادآور شد: از این تعداد، تنها محیط‌بان حسن دانانسب، علی افشار ، علی آرامش‌فر و رمضان رستگار به درجه جانبازی نائل شدند.

شهید دیده‌بان؛ روایت عاشقانه‌ای که در زاگرس جاودانه شد

همکاران شهید دیده‌بان سوگنامه‌ای سرشار از عشق به طبیعت و درد مظلومیت را منتشر کردند و در متنی خود شهید هدایت‌اله دیده‌بان را «رستم زاگرس» خوانده‌اند.

مصطفی بسطامی‌جو از همکاران این شهید محیط‌بان در متنی که برای ایرنا ارسال کرده است با اشاره به واقعه شهادت این محیط‌بان در منطقه حفاظت‌شده خائیز نوشت: در تنگه‌های تشنه و عطشان صدایی پیچید، بر سینه ستبر کوه، عاشقی در خون خود غلطید که صخره‌های به غم نشسته خائیز با طنین نفس‌هایش زندگی کردند و درختان تشنه بلوط در سایه‌سار اَمنش آرمیده‌اند و آهوان مضطرب از دستان پر مهرش عشق نوشیده‌اند و کبک‌های خسته بال با صدای چکمه‌های امنیتش آواز خوانده‌اند.

دگرگونه مردی، آنک که خاک را سبز می‌خواست، چه مردی، چه مردی که می‌گفت: قلب را شایسته تر، آن که به هفت شمشیر عشق در خون نشیند.

شهید دیده‌بان؛ روایت عاشقانه‌ای که در زاگرس جاودانه شد

روئین تنی که راز مرگش اندوه عشق و غم‌تنهایی بود، همان او که تندیس ایثار بود و عشق را در بقچه‌ای معطر در گریبان پرتپشش بی‌وقفه دیده‌بان بود.

ای آهوان یتیم، امشب که سکوت مرگبار کوهستان را در برمی‌گیرد به کجا پناه می‌برید و ای درختان ریشه‌زده در اعماق عشق، چگونه به بار خواهید نشست وقتی که نسیم نفسهایش دیگر در گوش جوانه‌هایتان لالایی محبت نمی‌خواند و ای خائیز چگونه دوباره برپا خواهی ماند وقتی در برابر دیده گان کم‌نورت پدرت را به گلوله بستند!

ای دیده‌بان، وقتی که نقش زیبایت در تشویش آبشخورها نباشد چگونه کبک‌های مضطرب خائیز در چهره گل‌آلود ناآرام چشمه‌ساران سر فرود برند!

و تو ای هدایت‌گر نور و طراوت به قلب تاریک خسته خائیز!

ای دیده‌بان کبوترهای عاشق، می‌دانم در آن لحظه که گلوله دژخیمان بر سر و سینه پر از مهرت نشست و خون پاکت در سرآشیب سینه سوخته‌ات همچون آبشاری سرازیر شد دلواپس قدم‌های خسته بچه آهوهایی بودی که پس از تو لب‌های آماسیده از تشنگی‌شان هرگز دیگر به آبشخوری امن فرو نخواهد رفت و با هر ریزش سنگی نفسهایشان از ترس در سینه حبس می‌شود!

ای فرزند راستین زاگرس؛ یقین دارم در آن لحظه که نفسهایت به شماره افتاده بود و در تنهایی محض و مطلق دیده بر هیبت بی‌انتهای زاگرس می‌بستی، دلواپس تاراج میراث گرانبهایت بودی. دلواپس صدای آرام و باد در شاخه سار درختان که مبادا نهیب گلوله ای خواب نیمروز خائیز را آشفته کند!

به جوجه کبوتران خائیز می‌گوییم که تو از سفر برخواهی گشت تا دلتنگی بی‌اندازه‌شان فرو نشیند و خاطره تو در حافظه بلوط‌ها و بوته‌ها و حافظه کبک‌ها و کبوترها تا همیشه به یادگار خواهد ماند.

ای کاش می‌توانستم جان بی مقدارم را در کالبدت بریزم تا رسالت مقدست که حفظ حرمت کوهساران بود را ادامه دهم.

شهید دیده‌بان؛ روایت عاشقانه‌ای که در زاگرس جاودانه شد

روح بلندت در سینه‌کش خائیز همیشه پاسبان حرمت پرستوها خواهد ماند و جسم معصومت را در دامنه‌های خائیزی که عاشقش بودی و دوستش داشتی را به خاک سپردیم و یاد شیرینت را در دلهایمان تا همیشه نگاه خواهیم داشت.

دیده‌بان، رستم زاگرس بود، گلوله‌ای که او را کُشت، نه از خان تفنگ تو! که از قلم قانونگذاران شلیک شد! حاشا که اگر دستانش را به ریسمان قانون نمی‌بستند کاهی چون تو هماورد کوهی چون او نبود!

ای هدایت! ما مظلومیت تو را و چوب دستی آهنی که بر کولت گذاشته‌اند را با علف‌های خائیز زمزمه خواهیم کرد، چرا که می‌دانیم علف‌ها با خدا حرف می زنند و مظلومیت تو را در تاریخ ثبت می‌کنند!

این روزها که ایرانمان بیشتر از هر زمانی دل در گرو شکوه و تاریخ، علم و طبیعت خود قد برافراشته، قلبمان به ضرب انگشت اهریمنی تکه تکه شد و جان پناه طبیعت و راوی قصه‌های کوههای خائیز از میان ما رفت.

شهید دیده‌بان؛ روایت عاشقانه‌ای که در زاگرس جاودانه شد

آری، شهید هدایت اله دیده‌بان، گفتم دیده‌بان!

آری، خدانگهدار ای دیده‌بان امنیت زاگرس که حقاً این شهرت شایسته و بایسته توست،ای هدایت‌گر کوهها و صخره‌های سر به فلک کشیده زاگرس! خدانگهدار ای از تبار مظلومیت که تنها گواهان تو آهوان پا به فرار گذاشته از آتش گرم و آتش خشم جلادان مهر و عطوفت بودند!

این روزها برای همکاران و همقطارانت چه سخت و سنگین می‌گذرد!

با خودمان عهد می بندیم، این وظیفه را به حرمت نام و راه تو بیشتر از گذشته به دوش بکشیم تا نگذاریم خائیز، خامی و دنا زانوی غم‌ بغل گیرند!

مصطفی بسطامی جو

بیشتر بخوانید:

یک عمر فداکاری؛ از عشق به حیات‌وحش تا شهادت

تعقیب قاتل «خائیز»: دادستان یاسوج از هماهنگی‌ بین استانی برای اجرای عدالت خبر داد

محیط‌بان بهبهانی هدف گلوله شکارچیان قرار گرفت/ پلیس در تعقیب قاتلان

معاون محیط زیست: محدودیت قوانین محیط‌بانان را آسیب‌پذیر می‌کند

جزییات بیشتر از کشته شدن محیط بان منطقه حفاظت شده “خائیز”

به گزارش ایرنا ، زنده یاد هدایت‌الله دیده‌بان عصر روز سه‌شنبه (۱۳ خرداد) در منطقه حفاظت شده”خائیز” حد فاصل کهگیلویه و بهبهان به ضرب گلوله شکارچیان کشته شد.

منطقه حفاظت شده “خائیز” با مساحتی افزون بر ۳۳ هزار هکتار از جمله مناطق زیست حیات وحش در جنوب کشور است که در فاصله ۱۵ کیلومتری دهدشت مرکز شهرستان کهگیلویه قرار دارد.