بخش خبر خوان: به گزارش ایرنا
شیراز – ایرنا – در میان چهرههای پرشمار ادب فارسی، حکیم عمر خیام جایگاهی ویژه دارد نه تنها به واسطه مهارت ریاضی وستارهشناسیاش، بلکه به دلیل ژرفاندیشیهای فلسفیاش که در قالب رباعیهایی کوتاه اما پرمغز بیان شدهاند.
خیام، برخلاف شاعران عارف، غالباً با زبان شک، تأمل، و حتی اعتراض به سراغ مفاهیم بنیادین هستی میرود: مرگ، عدالت، حقیقت، و جایگاه انسان در برابر آنچه “فلک” مینامد.
یکی از رباعیهای برجسته او که مضمونی ژرف درباره عدالت دارد، چنین است:
گر کار فلک به عدل سنجیده بُدی
احوال فلک جمله پسندیده بُدی
ور عدل بدی به کارها در گردون
کی خاطر اهل فضل رنجیده بُدی
در این رباعی، خیام از عدل میگوید؛ از اینکه اگر عدل حاکم بود، رنجی نبود، و اگر در کارها عدالت جاری بود، اهل فضل – که حقیقت را میفهمند – رنج نمیکشیدند. اما این گلایه تنها یک اعتراض نیست، بلکه گشودن دری است به یکی از مهمترین مفاهیم بنیادین در اندیشه انسانی یعنی عدالت.
می توان در این رباعی به جای عدل از عقل استفاده کرد و در نتیجه پرسش اساسی این است که چرا خیام از “عدل” سخن میگوید و نه از “عقل”؟ و چرا این تمایز، برای ما در عصر حاضر – بهویژه در بحث توسعه انسانی و اجتماعی – اهمیت دارد؟
مقاله حاضر میکوشد با نگاهی تحلیلی به این رباعی، نسبت میان «عقل» و «عدل» را بازکاوی کند و نشان دهد که چگونه خیام، از منظری عمیق، نابرابری و بیعدالتی را ریشه بسیاری از رنجهای انسانی میداند.
همچنین با بهرهگیری از مفاهیمی همچون «ترکیب بهینه»، عدالت را به مثابه نظمدهی کارآمد به منابع، استعدادها و فرصتها تفسیر خواهیم کرد؛ نظمی که اگر حاصل شود، جامعه بهسوی سعادتمندی پیش خواهد رفت.
تحلیل رباعی و معناشناسی عقل و عدل
رباعی مورد نظر خیام، با ساختاری موزون و معنایی ژرف، پیوندی درونی میان عدالت و وضعیت کلی هستی برقرار میکند. او میگوید که اگر کار جهان بر مدار عدل میچرخید، همهچیز در جای خود بود و رنجی وجود نداشت. اما پرسش بنیادین این است که چرا خیام از واژه «عدل» استفاده کرده است و نه «عقل»؟ مگر عقل، پایه تشخیص درست و نادرست نیست؟ پاسخ در تمایز میان موهبت الهی و مسئولیت انسانی نهفته است.
عقل، موهبت است؛ عدل، مسئولیت
عقل به انسان عطا میشود تا توان تشخیص، تفکر و تمییز داشته باشد. عقل، دریافت است. اما عدل، کاربرد آن عقل است در مناسبات انسانی؛ عدل یعنی بهرهگیری از عقل برای قرار دادن هر چیز در جای خود.
عقل «درک» است، و عدل «اقدام». از همین روست که میتوان گفت: عقل را خداوند به انسانها میدهد، اما عدل را انسانها باید با عقل و هدایت حق، بسازند و جاری سازند.
از این زاویه، کار فلک – که کنایه از نظام کیهانی و تدبیر آفرینش است – بر پایه عقل کل و حکمت الهی است، نه بینظمی. اعتراض خیام نه به آفرینش، بلکه به نحوه جاری شدن عدالت در روابط انسانی است.
اگر عدل بهدرستی در مناسبات انسانی حضور مییافت، کار جهان – در قلمرو انسانی آن – نیز همچون فلک، «پسندیده» و منظم میشد.
در زبان فارسی، تفاوت «عدل» و «عقل» تنها در دو حرف «د» و «ق» است. اما اگر این دو حضور نداشته باشند، واژهای دیگر پدید میآید: دق؛ به معنای رنج و فشار درونی. میتوان چنین تأویل کرد که بدون عقل و عدل، انسان و جهان “دق” میکنند؛ اما با عقل و عدل، جهان “قد” میکشد. قد کشیدن، استعارهای است از رشد، بالندگی و سعادتمندی.
از این رو، رباعی خیام در دل خود، نظریهای ساده اما عمیق درباره عدالت دارد. عدالت، حاصل حضور عقل و اراده اخلاقی است. جهان طبیعی، بر مدار عقل کل میگردد؛ اما جهان انسانی، تنها زمانی سامان مییابد که انسانها با بهره از عقل خدادادی، عدل را در عمل جاری سازند.
ترکیب بهینه: تجلی عملی عدالت
اگر عدل بهمعنای قرار گرفتن هر چیز در جای خود باشد، میتوان آن را معادل مفهوم «ترکیب بهینه» در علم اقتصاد، مدیریت و اندیشهورزی دانست؛ وضعیتی که در آن منابع، استعدادها و وظایف، به گونهای چیده میشوند که بیشترین بازده و رضایت حاصل شود. در این چارچوب، عدالت نه مفهومی انتزاعی، بلکه راهبردی عملی برای افزایش کارایی، انسجام و سعادتمندی است.
برای روشن شدن این معنا، مثالی ساده اما آموزنده طرح میکنیم؛ رستورانی را در نظر بگیرید که فقط یک غذا ارائه میدهد: چلوکباب همراه با سالاد. در این رستوران، چهار نفر فعالیت میکنند:
۱. نفر اول در پخت چلو تخصص دارد.
۲. نفر دوم استاد تهیه کباب است.
۳. نفر سوم در ساخت سالاد مهارت دارد.
۴. نفر چهارم در آداب پذیرایی و تعامل با مشتری خبره است.
اگر این چهار نفر در جای نادرستی قرار گیرند – مثلاً استاد کباب درگیر ساخت سالاد شود، یا متخصص پذیرایی به آشپزخانه برود – نتیجه، غذایی نامطلوب و نارضایتی مشتری خواهد بود.
هرچند امکانات همان است، ولی ترکیب نادرست منابع، بهرهوری و کیفیت را به شدت کاهش میدهد.
حال فرض کنیم در نخستین گام، تنها یک نفر – مثلاً استاد کباب – به جایگاه درست خود بازگردد. بلافاصله کیفیت بخش کباب ارتقاء مییابد و گامی به سمت عدالت برداشته میشود. در گامهای بعدی، هرچه افراد بیشتری به جای درست خود بازگردند، کیفیت نهایی غذا و تجربه مشتری بهبود مییابد.
این بازگشتها، در واقع تحقق «عدالت تدریجی» است؛ زیرا هر گامِ اصلاحی در جایگاه انسانها، خود نوعی اجرای عدل است.
خلاصه آنکه، عدل، ترکیب بهینه استعدادها و جایگاههاست. هر جامعهای که افراد را در جایگاه شایستهشان قرار دهد، به سوی بهرهوری بیشتر، آرامش اجتماعی و رضایت جمعی حرکت خواهد کرد. و در چنین جامعهای است که «خاطر اهل فضل» – یعنی آنان که میفهمند چگونه باید باشد – از رنج بیرون میآید.
نتیجهگیری: از رباعی خیام تا عدالت اجتماعی و توسعه پایدار
رباعی خیام، با همه اختصار و ایجازش، پنجرهای به روی یکی از بزرگترین مسائل انسانی میگشاید، فقدان عدالت و رنج اهل فضل در جهانی آکنده از بینظمی انسانی.
خیام نه معترض به آفرینش، بلکه منتقد انحراف انسان از مسیر عقل و عدل است. او بهدرستی بهجای عقل، از واژه عدل بهره میبرد، چراکه تدبیر آسمان، عقلانی و الهی است؛ آنچه گم شده، اجرای عدل بر زمین است.
در پرتو این خوانش، میتوان گفت که خیام یک منتقد اجتماعی نیز هست، کسی که درد انسان را در ناهماهنگی نظام انسانی با نظام کیهانی میبیند.
عقل به انسان داده شده است تا با آن، عدل را پدید آورد. اما عدل، تنها در مقام نظر معنا ندارد؛ عدل، در سازماندهی درست جامعه، تقسیم عادلانه مسئولیتها، تخصیص بهینه استعدادها، و ساختارهای اقتصادی و سیاسی عادلانه معنا مییابد.
در مثالی که از رستوران آوردیم، روشن شد که عدالت به معنای ساده آن، یعنی قرار گرفتن افراد در جای شایستهشان، میتواند چگونه بهرهوری، کیفیت و رضایت عمومی را افزایش دهد. این منطق را میتوان به سطوح بزرگتری مانند اداره کشور، طراحی نظام آموزشی، تخصیص منابع عمومی، و حتی روابط بینالملل تعمیم داد.
پس عدالت نه فقط یک آرمان اخلاقی، بلکه سازوکاری عقلانی برای توسعه پایدار است. ترکیب بهینه، رمز تعالی فردی و اجتماعی است؛ و تحقق آن، رسالتی است که اهل فضل بر دوش دارند.
گزاره درستی است که اگر عدل جاری شود، کار جهان نیز چون چرخ فلک، «پسندیده» خواهد شد؛ و خاطر اهل فضل، از رنجیدگی به رهایی خواهد رسید.
پژوهشگر توسعه اقتصادی *